به گزارش مشرق، کبری آسوپار فعال رسانه ای طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:
تیترهایی که رسانههای اصلاحطلب برای پوشش خبری خودکشی کیومرث پوراحمد انتخاب کردهاند، نشان میدهد، نگاهی منفی به نحوه مرگ او ندارند و حتی میتوان گفت به نوعی از این مدل مرگ، یعنی خودکشی استقبال و جامعه را به آن دعوت کردهاند!
«مرگ خودخواسته هنرمند» یک تیتر مثبت در مورد یک واقعه تلخ و بسیار منفی است. هم عبارت «خودخواسته» در دنیایی که اصالت را به خواست فرد میدهد، مثبت است و هم پسوند «هنرمند» در فضایی که هنرمندان در مقام سلبریتی و بلاگر، صاحب نفوذ در افکار بخشی از جامعه هستند، یعنی تبلیغ یک عمل منفی. آیا روزنامه اعتماد تبعات چنین تیتری را نمیداند؟ میشود که نداند؟!
روزنامه اعتماد علاوه بر این تیتر یک وحشتناک، در یادداشتی به قلم یک روزنامهنگار سینمایی، پوراحمد را به دلیل اقدام به خودکشی و منتظر قضا و قدر نماندن، «شجاع» دانسته است. تعریف شجاعت، ترسیدن از زندگی و ناتوانی در ادامه راه است؟ آیا این تقدیس خودکشی، نباید ناظران امر به تذکری حقوقی به این رسانه برساند؟
در صفحه یک روزنامه آرمان ملی وضعیت بدتری را هم شاهد هستیم. اول آنکه تیتر یک روی عکس کیومرث پوراحمد، «بوسه کیومرث به مرگ» است که تیتر زیبایی! برای خبر دادن از یک خودکشی محسوب میشود؛ دوم هم آنکه ذیل همین تیتر، تیتری دیگری هم به همین موضوع خودکشی پرداخته است: «همهمان خستهایم» گویی همه را با هم دعوت به خودکشی کرده است!
شرق هم به جای پرداختن به موضوع، با کلیدواژه خودکشی، ترجیح داده اینگونه بنویسد که «مرگ خودخواسته را انتخاب کرد» انتخاب کردن یک امر مثبت و داشتن اختیار انتخاب یک حق است. وقتی برای پایان دادن به زندگی از عبارت «انتخاب کردن» استفاده میشود، یعنی نقابی مثبت بر یک قتل زدهایم.
فرامتن همه این تیتر و عکسها هم قهرمان سازی از یک اقدام خلاف سلامت روان است. از این منظر، بیراه نیست اگر ادعا کنیم که نوع پوشش خبری خودکشی کارگردان قدیمی کشورمان در رسانههای اصلاحطلب، به شدت خلاف آرامش و سلامت روانی جامعه و مشوق خودکشی است و این همان چیزی است که باید متولیان نظارت بر مطبوعات را حساس کند که نمیکند!
چرا ناظران بر رسانهها، به این موارد حساس نمیشوند، اما با موارد سیاسی به مراتب کمتر از این، سریع واکنش نشان میدهند؟ چون تجربه میگوید به امور سیاسی، بسیار بیش از امور فرهنگی و اجتماعی حساس هستند. اولویت را بر سیاست گذاشتهاند و روان جامعه را رها کردهاند.
انجمن علمی روانپزشکان ایران هم بیانیه صادر کرده و تذکر داده که خودکشی قابل تقلید است و از فرد خودکشی کرده، نباید قهرمان ساخت، اما در عین حال چنان در همان بیانیه، ناامیدی به روان جامعه تزریق میکند که راهی جز خودکشی باقی نمیماند!
بازیگرانی هم به تحسین اقدام پوراحمد پرداختهاند و حتی حاکمیت را مقصر دانستهاند. آن بخش تحسین خودکشی را باید جدی گرفت که افسردگی شخصی را به مدد شهرتی که دارند، به دل جامعه میریزند و باید به جوان ایرانی، نهایت کار و افکار این جماعت را نشان داد که به کجا میانجامد تا فریب ویترین پر زرق و برق زندگی این جماعت را نخورند. آن بخش سیاسی هم مهم نیست؛ مخالفت با حکومت و سیاهنمایی از جمهوری اسلامی و مقصر دانستن حکومت در امور شخصی خود، بخشی از ژست هنری و روشنفکری آنهاست. اصل ماجرا این است که کسی از قبیله آنها، کاری کرده است و آنها طبق اصل قبیلهگرایی که همیشه دارند، خود را موظف به دفاع از او به هر قیمتی میدانند.
این میان، آنچه چوب حراج بر آن زده است، سلامت روان یک جامعه است که گویا برای هیچکس مهم نیست.